خشونت خانگی واقعیتی آزاردهنده و غیرقابل انکار در دنیای امروز است؛ در جهانی که محیط خانه میباید پناهگاهی باشد تا ساکنانش در آن بیاسایند و خستگیها و رنجهای ناشی از دشواریهای محیط بیرون خانه را به فراموشی بسپارند، متأسفانه برای بسیاری از مردم خانه به جهنمی میماند که آتش خشم و خشونت در آن هر لحظه شعلهورتر میشود.
به گزارش وبسایت مددکاری اجتماعی ۲۰۱۵ به نقل از روزنامه شهروند؛ خشونتهای خانگی مخصوص جامعه یا طبقه خاصی نیست، بلکه اکنون همه کشورهای دنیا و طبقات اجتماعی مختلف با آن دست به گریبانند. خشونت در خانه انواع و اقسام متعددی را شامل میشود؛ اقسام خشونت خانگی ممکن است در یکی از اشکال همسرآزاری، کودکآزاری، فرزندکشی، ضرب و جرح یا قتل والدین و خشونت فرزندان درباره یکدیگر ظهور پیدا کند.
از میان مواردی که به آن اشاره شد بحث حاضر درباره خشونت والدین نسبت به کودکان (کودکآزاری) است؛ تأثیرات خشونت و بدرفتاریهای پدر و مادر بر کودکان از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد.
افرادی که خودشان در دوران کودکی مورد اذیت و آزار اطرافیانشان قرار گرفتهاند، به احتمال زیاد همین رفتارها را به فرزندانشان منتقل میکنند.
خشونت نسبت به کودک به دو گروه تقسیم میشود:
الف) خشونتهای روانی؛ مثل محرومیتهای عاطفی، تهدید، شرمنده کردن، تمسخر، بیتوجهی به نیازهای روانی-جسمی کودک، ناسزاگویی، تحقیر و….
ب) خشونتهای جسمی؛ مثل کتکزدن، پرتکردن، سوزاندن، ضربه زدن با اشیا و….
تعریف کنفرانس بینالمللی سوءرفتار روانی کودکان و جوانان در سال ۱۹۸۳ از بدرفتاری روانی عبارت است از: «هرگونه رفتار با کودک که طبق استانداردهای اجتماعی و نظر متخصصان، از نظر روانشناختی آسیبزا باشد؛ یعنی هرگونه رفتاری که بر عملکرد رفتاری-شناختی و عاطفی و جسمی کودک تأثیر سوء داشته باشد، بدرفتاری روانی با کودک خوانده میشود.» کودکان و نوجوانانی که مورد بیمهری و محرومیتهای عاطفی قرار میگیرند، رفتارهای مخالفتآمیزتر، مقاومتکنندهتر، خشنتر و پرخاشجویانهتری از خود بروز میدهند.
تنها پیامی که خشونت و تنبیههای بدنی برای کودک دارد، این است که پدر و مادر هیچ علاقهای به نیازها و خواستههای او ندارند. کودک (یا نوجوان) نیز در این بین درمییابد، کسانی را که با علاقه دوست داشته و به آنها اعتماد کامل کرده است، موجب غم، ناراحتی و آزار او میشوند. والدین بدرفتار و خشن دارای خویی تند، عصبی و پرخاشگر هستند و بیشتر از آنکه رفتارهای سازنده و مثبت از خود نشان دهند، در کلام و اعمالشان انتقاد، تهدید و خشونت دیده میشود. زمانی که بچههای این والدین تحت فشارهای روحی شدید قرار میگیرند و شروع به گریه و بیتابی میکنند، به جای آنکه مورد محبت و نوازش واقع شوند، مورد اذیت و واکنشهای تند آنها واقع میشوند.
اینگونه فشارهای عصبی بر کودک موجب شبادراری، هراس، رفتارهای ضداجتماعی، ممانعت از نظم و انضباط در آنها دیده میشود. کسانی که بیش از ۴ حادثه بدرفتاری و آزار در کودکی تجربه کردهاند، ۱۲ برابر بیشتر با خطر اعتیاد به موادمخدر، الکل و… روبهرو هستند.
خشونت جسمی آشکارترین شکل خشونتی است که ممکن است علیه کودکان واقع شود؛ هرگونه اقدام فیزیکی که جسم کودک را با هدف آسیبرساندن یا کنترل وی مورد آزار قرار دهد، در این بخش جای میگیرد. اشکال مختلف کودکآزاری جسمی شامل شلاقزدن، بستن کودک با طناب یا با اشیاء، کوبیدن به دیوار، سوزاندن با آب جوش یا مایعات داغ و استفاده از آتش سیگار (حدود ۱۰درصد از کودکآزاریها ناشی از سوختگی است) است.
بیشترین آزار نیز از نوع جسمی بوده است. تهیه آمار دقیقی از بدرفتاری و آزار بدنی کودکان مشکل است؛ زیرا افرادی که این بدرفتاریها را انجام میدهند، از این گونه رفتارها شرمسارند و از پذیرش این موضوع که دست به چنین اعمالی میزنند، وحشت دارند. علاوه بر آن، در بیشتر موارد این بدرفتاریها در خلوت صورت میگیرد و کودکانی که مورد آزار قرار میگیرند، از بازگو کردن آنچه بر آنها گذشته است، ناتوانند.
کودکآزاری پدیدهای آگاهانه است که عوامل متعددی در ایجاد آن نقش دارند؛ از جمله اعتیاد؛ بهویژه اگر پدر و مادر هر دو معتاد باشند، فقر و فشار اقتصادی؛ خانوادههای فقیر و مستمند بیشترین خشونت و فشار را بر روی کودکان میآورند، ناآگاهی و فقر فرهنگی؛ برخی از خانوادههای سنتی هنوز به نقش تنبیه برای پرورش کودک معتقدند، پرجمعیت بودن خانواده و داشتن اختلافات و آشفتگیهای شدید خانوادگی، مشکلات روانی والدین، ناسازگاری و ناآرامی کودک؛ به منظور کاهش رفتارهای خشونتآمیز علیه کودکان میتوان برنامهریزیهای مفیدی در جهت آگاهسازی والدین و مربیان تدوین کرد.
از جمله؛ آموزش رفتار با کودکان با توجه به ارزشها و معیارهای نوین روانشناختی در رسانههای گروهی، آموزش احترام به حقوق کودک در جامعه، اعتبار بخشیدن به جایگاه کودک در خانواده، توجه به نقش مادران در پرورش کودک. کودکان در دفاع از خود ناتوان و آسیبپذیرند و نیاز به حمایت و مراقبت دارند. در این بین بزرگسالان میتوانند با عنصر آگاهی، مهربانی و رفع ستمهای زیانبار علیه کودکان، محیطی عاری از هرگونه خشم و خشونتی برای آنها بسازند.
پریا شیخی | روانشناس